جنگ غزه از رویدادهای مهم و انگشت شمار عصر حاضر بود که حد اقل مردم دنیا را از هر نژاد، رنگ، زبان و مذهبی به مدّت 22روز به خود مشغول کرد و هر کدام با توجّه به ظرفیت، خرد، دانش و تخصّصی که داشتند از زوایای مختلف به تحلیل و بررسی آن پرداخته و از آن بهره بردند. 
یکی از آن پند و اندرز گرفت و دیگری از آن، بر علم و دانش خود اندوخت و آن دیگری بر تجربه‌اش افزود آن دیگری بر علم و تقوایش. 
امّا مسئله‌ی مهمّی که در این میان از آن غفلت یا مورد بی‌توجّهی یا کم توجّهی قرار گرفت و حق بود از زوایای دعوی و تربیتی به آن پرداخته شود، شعارهای ارزشمند و مبارک مردم شریف و مقاوم و پایدار مردم غزّه بود که در بین آن می‌توان به برجسته‌ترین آن شعارها که شعار «حسبنا الله و نعم الوکیل » بود اشاره کرد، شعاری که به حق انسان‌ساز و رمز مقاومت مردم غزّه در برابر اشغالگران درون و برون بود. 

نکته‌ی مهمّی که می‌توان از آن شعار آموخت و به صورت قاعده‌ی کلّی درآورد این است که: شعار هر ملتی معرّف هویت و فرهنگ آن ملّت است. شعار «حسبنا الله و نعم الوکیل » که ورد زبان مردم غزّه گشته بود ودر اوج بحران آن را سر می‌دادند و مردم بارهای ‌بار آن را مشاهده کرده بودند در حقیقت بیانگر رابطه‌ی عمیق مردم آن سرزمین با خدایشان بود و توانست تبلیغات مسموم و زهر آگینی که از سوی دنیا دوستان مبنی بر اینکه ملّت فلسطین، ملّتی فاسد و شرور هستند را خنثی کند و به جهانیان نشان دادند چه کسانی شرور و فاسدند و چه کسانی مصلح. 

قرینه‌ی اینکه مردم غزّه ارتباط عمیق و تنگاتنگی با خدای خویش داشتند، وجود تهدید و حاکمیت ترس و رعب وحشت بود. دوران محاصره و جنگ و گرسنکی و تشنگی و سرما بود. دوران بمباران هوایی و زمینی و دریایی بود. دوران تخریب و نابودی و از دست دادن امکانات مادی و معنوی بود دوران محرومیت و شهادت بود. بله فضا فضای صلح و آرامش نبود فضا فضای شوخی و سرگرمی وزبان درازی نبود بله فضا جدّی بود و ترس حاکم بود کفار ومنافقین زمان هر لحظه از طریق کانالهای ماهواره‌ای و رسانه‌ها و وسایل تبلیغات جمعی بر حماسیان و صحابیان زمان با زبان قال و حال القا می‌کردند که تمام مردم دنیا و تمام احزاب و گروهها علیه شما بسیج شده‌اند از دست شما کاری بر نمی‌آید و چاره‌ای جز تسلیم ندارید وباید به قوانین و فرامین ما تن دهید و از دستور العملهای ما پیروی کنید در غیر آن صورت شما اسیر،کشته و نابود می‌شوید. سرزمینتان ویران، بچه‌هایتان یتیم و زنانتان بیوه می‌گردند. 

بله کفار و منافقین و مشرکین زمان ابهت پوشالی خود را نشان دادند دادو بیداد کردند و القای ترس نمودند وبه تعبیر قرآن فاخشوهم (بترسید) را گفتند به این امید که ترس به دل حماسیان و مردم پایدار غزّه راه یابد و هدف دشمن در طول تاریخ هم همین بوده است وراز موفّقیت خود را در این می‌بیند که اوّل در دل اهل ایمان ایجاد ترس کنند و آنان را به ترس و زبونی وادارند پس از آن فرمانبرداری و حرف شنوی بسیار راحت و طبیعی است «فاستخفّ قومه فأطاعوه » 

امّا تربیت شدگان مکتب نبوی حافظان واقعی اسلام حامیان و صحابیان زمان در برابر تهدید واقعی که از سوی اشغالگران و اربابان و نوکرانشان به مرحله‌ی اجرا درآمد نه تنها تسلیم و آواره نشدند و ترس از اربابان دروغین صاحبان زر و زور و تزویر به دل خود راه ندادند بلکه عکس آن صورت گرفت و ترسشان نسبت به خدایشان بیشترو ایمانشان افزونتر گردید و در آن لحظات بحرانی و سرنوشت‌ساز شعار مبارک و انسان‌ساز « حسبنا الله ونعم الوکیل » را سر دادند و گفتند: تنها پناهگاه و تکیه گاه و تکیه کلام ما الله است و لا غیر و از کسی جز او نمی‌ترسیم. 

آیا براستی چنین موضع گیری قاطع و روشن از سوی حماسیان و مجاهدین فی سبیل الله جای تقدیر و تشکر نیست؟ آیا چنین موضع گیری در اوج بحران و موقعیت حسّاس و سرنوشت‌ساز نشانه‌ی توحید زن و مرد و کودک و پیر و جوان آن سرزمین نیست؟ 

البتّه تعریف وتمجید وتقدیر و تشکّر از مردم غزّه و حماسیان از حسّ ایمانی که برتر از حسّ دیگر از جمله ناسیونالیستی و غیره است سرچشمه می‌گیرد و تا زمانی که این چنین موضعگیری از سوی هر ملّتی سر دهد این تعریف و تمجید دوام دارد، در غیر این صورت تعریف مختصّ اهل ایمان است و بس. 

راستی شعار دیگر مردمان جهان در اوج سختی و بحران همانند بحران غزّه یا کمتر از آن چیست؟ و چه شعاری تکیه گاه و تکیه کلام اقشار مختلف مردمان آن قرار می‌گیرد؟ راستی شعاری که از آنان سر می‌دهد بیانگر چه چیزی است؟ 

شعاری که در اینجا ممکن است پیش آید این است که راستی مردم غزّه از تمام اقشار آن، چگونه به این درجه از توحید و ایمان عمیق به خدایشان رسیدند؟ و چطور به آرامش قلبی دست یافتند و از شکّ و دو دلی رهایی یافتند و به خدای خویش حسن ظنّ پیدا کردند و گفتند: هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله ورسوله و ما زادهم إلا ایمانًا و تسلیمًا. 

پاسخ به این سؤال شاید آسان اما فهم و درک آن بسیار مهمّ و سخت است وکسی که تفکّر مادّیگرایی داشته باشد و از زاویه‌ی مادّی به مسائل و حوادث بپردازد و آن را موشکافی کند و قلبش از معنویت و خداپرستی تهی، نمی‌تواند آن را درک کند و جز کسانی که در راه توحید و یکتا پرستی و معنویت قدمی یا قدم‌هایی برداشتند نمی‌توانند آن را لمس و به حقیقت آن پی ببرند. 

توحید و یکتا پرستی وصبر و مقاومت و آرامش درون در اوج بحران و لحظات مجروح و زخمی شدن که از مردم غزّ مشاهده شد، نشأت گرفته از « ذکرکثیر ویاد خدا » بود وراز مسئله همین است که خدا می‌فرماید: « ألا بذکرالله تطمئن القلوب » به یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرند و از شکّ و دو دلی و سوء ظن نسبت به خدا نحات می‌یابند و این ذکر است که انسان را تربیت و پرورش می‌دهد و به توحید و یکتاپرستی که اوج مقام انسانیت است می‌رساند. البتّه نه هر ذکری بلکه تنها « ذکر و یاد الله » دارای این خصوصیت و ویژگی است و این عنصر آرامش و اطمینان خاطر در همه‌ی لحظات، تنها در ذکر « الله » نهفته و در هیچ جا و هیچ چیز دیگر پیدا نمی‌شود. 

به حق هستند کسانی که شب و روز به جای تسبیح وذکر« الله » به تسبیح و ذکر اشغالگران درون و برون و استعمارگران زمان و زمین و به قول دکتر علی شریعتی صاحبان زر و زور و تزویر می‌پردازند وشب و روز یاد جلال و جمال آنان و دست آوردهایشان از جمله دموکراسی و حقوق بشر!!! می‌کنند و ادای آنان را در می‌آورند وبه تقلید آنان می‌پردازند. امّا همین که برای هر کدام از این مدّاحان ستمگران و استثمارگران، جه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی و به طور کلّی در همه‌ی ابعاد زندگی کوچکترین مصیبتی، درد و بلا، رنج و مشقتی دامن آنان را خیس کند از ترس خودشان، اربابانشان و در یک کلمه همه چیز را فراموش می‌کنند، ناله و فریاد سر می‌دهند و با تعابیر و شعارهای مختلف که از شعور و فرهنگ!! آنان برمی‌خیزد و معرّف هویت و شخصیت آنان است از ما فی الضّمیرخود تعبیر می‌کنند. آن وقت است که جایگاه تربیت شدگان مکتب نبوی، آنانی که پیغمبر خویش راالگو و شرمشق خود قرار می‌دهند و آنانی که به ذکر و مدّاحی اربابان دروغین دل خوش کرده‌اند، برای همگان مشخّص می‌شود. 

البتّه بحث از دموکراسی و حقوق بشر علی رغم همه‌ی کاستی‌ها جایگاه خود را دارد و نباید آن را منفی تلقی کرد و مورد هجوم قرار داد ؛ بلکه آنچه مورد هجوم قرار می‌گیرد منادیان و مدافعان دروغین این واژه‌های ارزشمند است که بارها ی بار از آن واژه‌ها در مجامع گوناگون و از جمله مجامع سیاسی و امنیتی سوء استفاده کرده‌اند که نمونه‌ی بارز آن مردم غزّه هستند که از نگاه اشغالگران و مجریان دموکراسی، انسان به حساب نمی‌آیند تا از حقوق شهروندی برخوردارباشند و حق داشنه باشند از منابع طبیعی و خدادادی از جمله خوراک و پوشاک و مسکن و سوخت و غیره بهره مند شوند.چون اگر انسان به حساب می‌آمدند بدانها حمله صورت نمی‌گرفت و آنان را به خاک و خون نمی‌کشیدند و خانه‌هایشان را ویران نمی‌کردند. 

سران رژیم صهیونیستی همگی در مصاحبه‌هایی که داشتند اظهار کردند که ما خواهان دنیای آزادیم! ما به حقوق بشر احترام می‌گذاریم! ما دوست نداریم کودکی زخمی و کشته شود و یا در محاصره بماند! بله، به حقیقت این خیر خواهان و این دلسوزان بشریت! گفتند و همه‌ی ما شنیدیم. به همین خاطر است که می‌گویم مردم غزّه و کودکان آن سرزمین از نگاه اشغالگران آدم به حساب نمی‌آیند بلکه در نگاه اشغالگران آنان حیواناتی بیش نیستند و چون آنان با آموزه‌های تلمودی خو گرفته‌اند معتقدند که بشریت جز یهودیان همگی حیواناتی جهت رفاه و سوار دهی یهود می‌باشند و به خاطر این که طبع ظریفشان! مکدّر نگردد خداوند چون یهود را برگزیده است! جلد و پوست آدمیت به تن حیواناتی که در خدمت یهودیت هستند کرده است و همین تفکّر خبیث، حسّ انسانی و ایمانی نخست وزیر قهرمان ترکیه، رجب طیب اردوغان را برانگیخت و در جواب رئیس جمهور رژیم صهیونیستی گفت: "در قاموس ما حقوق بشر از هر نژاد و رنگ و زبان وعقیده‌ای خواه یهود باشد خواه مسیح خواه مسلمان در اولویت قرار دارد" و جلسه را به احترام بخشی از انسان‌های مورد ظلم قرار گرفته و ستم دیده ترک کرد و درس بزرگی به همه علی الخصوص به سران کوچک! و به ظاهر بزرگ عرب داد که چگونه در مقابل ظلم بایستند و از مظلوم دفاع کنند و همانند گذشتگان سلفش با تعابیر منطقی و زیبا و تاریخی و انسان پسند به نوادگان بنی قریظه، بنی نظیر و بنی قینقاع کوبید. 

بله از شعار مردم غزّه سخن گفتیم که صبر و پایداری و مقاومت و آرامش خاطرشان در اوج بحران و سختی و بعد از آن نیز مرهون «ذکر و یاد الله » است که آنان با تمام وجود، فکر و قلب و زبانشان و درون و برونشان را با آن آراستند. آنان چون تربیت شدگان مکتب نبوی بودند و تنها حضرت محمّد صلّی الله علیه و سلّم پیغمبر رحمت را الگوی خود قرا ر داده بودند، نشانه و علامت پیروی خود از آن رسول را در اجرای سنّت او می‌دیدند. در صحیح بخاری باب « إنّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم » آمده است که آن هنگام که حضرت ابراهیم رابه آتش انداختند حضرت ابراهیم گفت:« حسبنا الله و نعم الوکیل » و زمانی که به حضزت محمّد صلی اله علیه و سلّم گفتند که تمام دنیا علیه شما بسیج شده است تا شما را از پای در آورند فرمودند «حسبنا الله و نعم الوکیل » ونیز از رسول الله صلی الله علیه وسلّم به طرق مختلف آمده است که هر گاه مشکلی برای شما پیش آمد و بر شما غلبه کرد بگویید « حسبنا الله و نعم الوکیل». 

مردم غزّه نیز با این شعار مبارک « حسبنا الله و نعم الوکیل » خو گرفتند و صبحگاهان و شامگاهان آن را ورد زبان خود قرار می‌دادند و زنان و کودکانشان را از خواب ظاهری و خواب گران باطنی که اکثریت مسلمانان به آن مبتلا هستند بیدار می‌کردند و مجاهدین فی سبیل الله در پادگان‌های نظامی در کنار آموزش‌های رزمی به آموزش این شعار انسان‌ساز و جامعه‌ساز همّت گماشتند و به وسیله‌ی رزم و ذکر حماسه آفریدند. 

تمرینات نظامی یا هر تکنیک رزمی که به افراد آموزش داده می‌شود صرف نظر از آثار و برکات آن در همه لحظات، برای این است که در روز مبادا و لحظه‌ی مبارزه و رویارویی به داد انسان برسد و بتواند به وسیله‌ی آن به دفاع از خود و دیگران بپردازد. در غیر این صورت تمرین دادن و آموزش در طی مدّت مدیدی بی فایده تلقّی می‌شود. تکرار مأثورات و اذکار نیز همین هدف را دنبال می‌کند و به حق مردم غزّه به خصوص مجاهدین فی سبیل الله خوب شعار «حسبنا الله و نعم الوکیل » را تمرین و آموزش دیده بودند و چه خوب در میدان عمل این شعار جواب داد و در حقیقت راز مردم غزّه نیز در همین نهفته بود. مشهور است که در جنگ شش روزه‌ی اعراب و اسرائیل، پیروزی از آن رژیم غاصب و اشغالگر صهیونیزم بوده است. چرا؟ آیا اعراب از عِدّه و عُده برخوردار نبودند؟ آیا در میدان آموزشی سربازان خوب آموزش ندیده بودند؟ جواب این سؤالات یک کلمه است و آن این است که سربازان عرب برخلاف سربازان إسرائیل که از تلاوت تلمود روحیه می‌گرفتند قلبشان از معنویت و زبانشان از ذکر و نام الله غافل بود و در صبحگاهان و شامگاهان بحای گفتن حسبنا الله و ذکر و نام و یاد الله، به ذکر و تسبیح و ستایش دختران رقّاصه‌ی عرب و غیره می‌پرداختند و قطعاً راز ضعف و زبونی و شکست اعراب در جنگ شش روزه هم همین بود.امّا امروز حماسیان در کنار آموزش نظامی، شعار مبارک و مأثور « حسبنا الله و نعم الوکیل » را به سربازان و اقشار مختلف مردم غزّه آموزش می‌دادند و راز پیروزی و مقاومت و سربلندی آنان در تمرین و تکرار این شعار مبارک نهفته بود. و هر کس که خواهان پیروزی در مقابل اشغالگران درون وبرون است باید در سنگر خانواده و مدرسه و مسجد و پادگان‌های نظامی به آموزش شعار مبارک و مأثور «حسبنا الله و نعم الوکیل » بپردازد و در صبح و شام با توجّه به وسع و توان، آن را جزو برنامه‌ی روزانه‌ی خود قرار دهد تا با تکرار آن در هر لحظه‌ای بخصوص در روزهای سخت، الله تعالی به دادش برسد و دشمنانش همانطور که در جنگ غزّه از لحاظ روحی و روانی وظاهری شکست خورده‌اند، شکست بخورند. إن شاءالله 

به امید پیروزی حق بر باطل و حاکمیت صلح و آرامش درجهان